امروز شیرینی واسه عید پختم و بعد از روزها خسته شدم! چون مدتیه پروژه انجام نمیدم و همه رو انداختم واسه بعد عید. دو مدل شیرینی و کوکی کشمش و گردو پختم. خوب شدن اما پهن ! 

امروز یاد یکی از خاطرات بچگیم افتادم. با خواهرم از دیوار باغ میپریدیم بیرون و از در میومدین تو و بعد بین علفا توی مخفیگاهی که ساخته بودیم قایم میشدیم . یعنی مثلا ما یم! بعد یهو دو تا پلیس اومدن تو باغ پیش بابام. فک کردیم که اونا تصور کردن ما یم و واسه همین اومدن! ما هم قایم شدیم. بعدا فهمیدیم برای خوردن آلوچه اومده بودن


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مطالب ناب روان شناسی(دکتر فریبرز گراوند) دامؤن امیر کد Cyber One دانلود رایگان نرم افزار های برتر دنیا رزرو آنلاین اقامتگاه چاپخانه آراکس خرید کادو تولد imusix